اِحتِرام احساسي مثبت از ارج نهادن و اعتنا به فرد يا شياي است كه فرد احترامگذارنده آن را سزاوار احترام ميشمارد.
حرمت نهادن، نكوداشت، بزرگ داشتن، ارج نهادن و آزَرم برابرهايي براي احترام هستند.
فردي كه به شخص يا چيزي احترام ميگذارد، به آن شخص يا چيز توجه ميكند و براي آن اندازهاي ارزش قائل ميشود. اين ارزشگذاري متعاقباً ممكن است خود را در رفتار و عملكرد احترامگذارنده نسبت به احتراميافته نمايان كند.
احترامگذارنده معمولاً امتيازها و كيفيتهايي را در فرد يا چيزي ميبيند و اينگونه داوري ميكند كه آن فرد يا چيز، سزاوار توجه، پاسخ و ارزشگذاري است و بايد ادعاي او بر حق و حقوقي را نيز به رسميت شناخت. با تغيير اين امتيازها و كيفيات ممكن است ميزان احترام نسبت به آن فرد يا شي نيز تغيير يابد.
احترام قائل شدن با توجه كردن همراه است و اين توجه داشتن در بسياري موارد صرف انرژي يا مسئوليتهايي نيز با خود ميآورد و بنابر اصل كمكوشي، انسان اين صرف انرژي را زماني انجام ميدهد كه آن را براي بقاي خود يا هماهنگي بهتر با محيط لازم ببيند.
بنابر اين احترام گذاردن با دوست داشتن تفاوت دارد. دوست داشتن و علاقه ممكن است در تمايل دروني سرچشمه داشته باشد اما احترام ميتواند تنها به خاطر جبر محيط در فرد نهادينه شده باشد.
احترام با رعايت نيز تفاوت دارد. رعايت حداكثر سرعت توسط رانندگان يا رعايت آتشبس مورد توافق توسط دو گروه متخاصم ممكن است رعايت محض باشد و عنصر احترام در آنها وجود نداشته باشد
سنت، غريزه، ناچاري
انسان نميتواند بيدليل و استدلال براي شخص يا چيزي احترام قائل شود مگر اينكه دين و سنت وي را مجاب به احترام به مفاهيم و اشيايي كرده باشند و او بدون انديشيدن در مورد دليل احترام، بنا به سنت، آن مفهوم يا شي را قابل احترام به شمار بياورد. اين نوع احترام، در صورت درك نكردن دلايل اصلي بزرگداشت سنتي و مذهبي فرد يا شي مورد نظر، ميتواند يك احترام تجويزي بهشمار بيايد كه ريشهدار نيست.
فرد ممكن است در احترام قائل شدن براي شخص يا چيز ديگر به اشتباه بيفتد و شخص و شي مورد احترام كيفيتهاي خود را به شكل درست بازتاب نداده باشد يا احترامگذارنده در ارزشيابي كيفيات او به اشتباه افتاده باشد.
دريافت احترام از محيط پيرامون و افراد جامعه به اين معنا است كه فرد دريافتكننده احترام به احتمال زياد نه تنها از «نيشها» و تهديدات احتمالي گروه احترامگذار در امان خواهد ماند بلكه ممكن است بتواند بر ياري اين گروه در تأمين امنيت اجتماعي و فردي خود نيز تا اندازهاي حساب كند. بنابر اين غريزه بقا حكم ميكند كه افراد به طور معمول به دنبال كسب احترام باشند.
برخي افراد، امور و اشيا خطرناك يا نيرومندند و احترام گذاردن به آنها ممكن است با ترس، ابهت ديدن، حفاظت از خود، يا تمكين همراه باشد. برخي افراد و امور ديگر بر ما حكم ميرانند و پذيرفتن فرمان آنها و پيروي از آن ميتواند نشانهاي از احترام باشد.
فردي كه براي فرد يا چيز ديگري احترام راستين قائل ميشود ممكن است بكوشد آن فرد يا چيز را آنگونه كه سزاوارش است ببيند و نه اينكه با عينك سود و زيانهاي شخصي خود به آن نگاه كند. بنابر اين احترام گذاردن به فرد يا چيز با بياعتنايي نسبت به او و فراموش كردن نام و نشان او در تضاد قرار دارد. به اين خاطر برخي افراد يا گروهها ميكوشند حتي از طريق تهديد و خطرآفريني در مركز توجهات قرار بگيرند و اين توجهات و فراموش نشدنها را گونهاي احترام به خود بهشمار ميآورند.